بنى امیه را مهلتى است که در آن مىتازند ، هر چند خود میان خود اختلاف اندازند . سپس کفتارها بر آنان دهن گشایند و مغلوبشان نمایند [ و مرود مفعل است از « ارواد » و آن مهلت و فرصت دادن است ، و این از فصیحترین و غریبترین کلام است . گویى امام ( ع ) مهلتى را که آنان دارند به مسابقت جاى ، همانند فرموده است که براى رسیدن به پایان مىتازند و چون به نهایتش رسیدند رشته نظم آنان از هم مىگسلد . ] [نهج البلاغه]
<< فاطمه فاطمه است >>
جوانمرد بودن در عین مرد نبودن
شهرت در اوج پیدا نبودن
شکفتن هنگام پژمردن
برخاستن در لحظهء افتادن
اینها همه
یعنی
از (( فاطمه)) چیزی نوشتن
یعنی سبز ماندن پس از سرخ رفتن
بین درودیوار آرام خفتن
سیلی خوردن وباز یا علی گفتن
در یک کلام
((مرگ))
را
عمری به بازی گرفتن .
ورود به بخش مدیریت
با سرعتی بینظیر و باورنکردنی متن یادداشتها و پیامها را بکاوید!
*دختر بابایی*
*من*
*راز شقایق*
*ترانهء مجهول*
*دغدغه های یه هنرمند*
*شبهای بی ستاره*
*pepero*
*آسول*
*عطر نرگس*
*همین حوالی ها *
*جستجوی شبانه*
*رضا موتوری*
*آفتاب شرقی*
*ناتاشا*
*تیک*
*قلبم برای تو*
*سرگشته ای تنها*
*لحظه ها را دریاب*
*چایی خور حرفه ای*
*هجرت سوی تو*
*مسافر غم*
*ایمان*
*شب تنهایی*
*سلول انفرادی*
*ای خوشا سرو که*
*رویای دست نیافتنی*
*تنها برای غرورم*
*من و نازی*
*for-all*
*تنهایی و بیکاری*
قبلنا می نوشتن
*روزهای زندگی + من*
*شهردار بهشت*
*مویه های غریبانه*
*کوچولوی زمستونی*
* مائده های زمینی *
*سوگند خورده عشق*
*یه دلتنگ *
* امیر کوچولو *
*گل سرخ *
*روزای قشنگ من*
*میتونیم بگیم *
قطعهء عاشق شدم من